تبريزنامه (3) – دانشگاه تبريز؛ اپيزود اول: آقا کارت معافی بيار!
روز شنبه پنجم مهرماه سال هشتاد و دو؛ روزی که قرار بود اولين روز از دوران دوم دانشجويی من باشه. اما نبود. گفته بودم که مدارک نظام وظيفه م ناقص بود. يعنی در واقع اصلا مدرکی نداشتم. تمام مدارک رو تحويل نظام وظيفه تهران داده بودم. خلاصه با دو برگ رسيد پست و پاکت نظام وظيفه (همون پاکت درخواست اول که پست کرده بودم) به اميد لطف و کرم مسؤول محترم نظام وظيفه دانشگاه تبريز رفتم برای ثبت نام. و برای اولين بار فهميدم که کجا رفتم سيزده به در. از من اصرار و از مسؤول محترم انکار. می گم بابا من غريبم، بزن نقص مدرک داره، برات می آرم. می گه نه، نمی شه.
اومدم هتل، زنگ زدم تهران. به مادرم بود فکر کنم. که داداشم رو گير بياره من بهش بگم بره نظام وظيفه تهران ببينه می تونه کاری بکنه يا نه؟ از اون طرف مادرم هول برش داشت و به خواهرام هم زنگ زد و يه شهر رو به هم ريخت. من هم اين وسط عصبانی که چرا بيخود خواهرام رو که نمی تونن کاری کنن نگران کرده.
از طرف ديگه داداشم رفته بود نظام وظيفه و ظاهرا اونا گفته بودن اگه يه نامه از دانشگاه بيارم که استعلام وضعيت من رو بکنه، شايد بشه کاری کرد. من هم صبح يکشنبه نامه رو گرفتم و پيش به سوی فرودگاه تبريز که بلکه ليست انتظاری برگردم تهران. که اون روز نشد. شب هتل و فردا شش صبح فرودگاه که نفر دهم ليست شدم و مسافر تهران...