روز نو و روزی نو! تبریزنامه را متوقف کرده بودم. فکر نمی کردم که روزی باز هم از تبریز بنویسم. دانشجوی دکترای تخصصی برق گرایش کنترل شده ام؛ در دانشگاه تبریز. روزهای پرمشغله با دوستان و درس و تدریس. مشکلاتی که پیش می آیند و برطرف می شوند. در تدارکم که به وضعیت پایدار برسم. وقتی اینجا جاگیر شدم، باز هم خواهم نوشت. یاد حرف خواهرم افتادم قبل از آن که به تبریز بیایم. می گفت: وقتی جاگیر پاگیر شدی می آییم به دیدنت. گفتم: جاگیر شاید ولی دوست ندارم پاگیر شوم؛ که شدم. به هر حال من که راضیم.
که غربت خاک دامنگیر داره.