اين باد نوبهار و صدای خوش هزار
گويد که تازه کن طرب و جام می بيار
در فصل فرودين که جهان پر ز گل شود
از خنده بر لبت ای جان گلی بکار
دل را رها کن از غم و بر طرف گل نشين
غم را جدا کن از دل و بر آب جو سپار
در باغ و راغ رو سمن و سرو و گل ببين
کالوان شد اينک از کرم و لطف کردگار
آن سال کهنه شد که پر از داغ و غصه بود
سالی نو است کنون بانگ نو برآر
کارم به کام و دل شده خرم از اين بهار
می شد کنون فراهم و بوس از لبان يار
زائر چنين به دل اکنون جوان شده است
از لطف می فروش و به ياری بخت يار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر