تبريزنامه (1) - 3192
ششم شهريور نتايج کنکور اومد روی سايت سازمان سنجش. پنجشنبه بود اگر درست يادم باشه. با چه کلکی تونستم وصل شم و نتيجه رو بخونم بماند. می گن از هرچی بترسی سرت می آد. من هم از همون روزی که توی برگه انتخاب رشته کنترل تبريز رو انتخاب کردم، همش نگران بودم. تبريز رو آخرين انتخابم زده بودم. آخه به هر حال اختلاف زبان و فرهنگ رو نمی شد نديده گرفت. گرچه از همون اوايل دانشگاه هم از هر فرصتی برای ياد گرفتن ترکی استفاده کرده بودم. خودم دلم می خواست شيراز قبول شم. هرچی نباشه فرهنگشون به ما نزديکتره. کد 3192 بود. رفتم تو دفترچه نگاه کردم: مهندسی برق-کنترل دانشگاه تبريز.
بهتر از هيچی بود. بعد سه سال کنکور دادن و ندادن بايد خوشحال می بودم که قبول شده م. روز شنبه روزنامه اومد. ديگه تبريکات از هر طرفی می رسيد. به هر حال فوق ليسانس قبول شده بودم ديگه.
اين روزا روزايی بود که درگير کار پروژه کارخونه هم بودم. به آخر رسيده بود و داشتيم جمع و جور می کرديم و از اين بازيها. از يه طرف ديگه هم دنبال کار معافيم بودم. تقريبا می دونستم که معافم. همه بهم می گفتن خوش به حالت! هم فوق قبول شدی، هم معاف شدی. نمی دونستم اين معافيه بعدا چه دردسرهايی برام درست می کنه.
خلاصه جمع و جور کرديم. از کار کارخونه اسناد فنی مونده بود. گفته بودن تا اون رو ندين ما هم پول نمی ديم. رييس ما هم (عليه ما عليه) گفته بود تا اونا پول ندن ما به تو پول نمی ديم. وسايل و لباس و چمدون و اين حرفا رو آماده کرديم. خواهرام برام پول کادو آورده بودن. داداشم هم يه ضبط صوت. بابا مامان هم يه مقدار پول دادن. خلاصه مهيا شديم و راهی.
بليط برای دوم مهر گرفته بودم. روز مبعث. پرواز ساعت يه ربع به پنج با ايرباس. روز رفتنم يه گودبای پارتی خانوادگی گرفته بوديم. ناهار خورديم و آماده شديم و حرکت به سمت فرودگاه. با خواهرم اينا رفتيم. امان از دست اين مادرم! به خواهرم گفته بود تا فلانی نرفته پرواز نکرده باهاش بمون. گفتم بار اولم که نيست. خواهرم رو فرستادم خونه. وقتی بارم رو تحويل دادم و رفتم تو سالن انتظار، به خواهرم زنگ زدم گفتم من تو سالن انتظارم، گم هم نشده م. يه تماس هم با منزل و به انتظار پرواز...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر