یه قفس بکش با در باز،
چیز قشنگی توش بذار،
یه چیزی که ساده باشه،
یه چیز خوب، بدردبخور
برای گنجشک کوچیک؛
تابلوت رو بردار و ببر تو جنگل نقاشیها،
توی سبزه زار نقش،
تو باغ خوب خوبیها؛
پشت درخت قایم بشو،
چیزی نگو،
کاری نکن،
همونجا وایسا منتظر،
منتظر پرنده نقاشیمون؛
گنجشکه گاهی زود می آد،
گاهی می شه سالها می ره،
برف می آد، بارون می آد،
زمستون و بهار می آد،
تا اینکه گنجشکه بیاد؛
یه وقت نشه خسته بشی،
مأیوس و نا امید بشی،
بومت رو زود جمع نکنی،
یه وقت نری بی اینکه گنجشکه بیاد؛
اگر یه روز طول بکشه یا که یه سال یا که یه عمر،
گنجشکه دیر اگر بیاد،
گنجشکه زود اگر بیاد،
نقاشی فرق نمی کنه؛
وقتی که گنجشکه اومد- اگر بیاد،
ساکت ساکت بمون و صبر بکن،
پرنده نقاشیمون سر می کشه توی قفس،
وقتی که رفت توی قفس،
قلم مو رو برمی داری،
به آرومی،
در قفس رو می کشی؛
وقتی که در رو کشیدی...
وقتی که در رو کشیدی،
میله ها رو یکی یکی پاک می کنی،
خیلی باید مواظب پرهای گنجشکه باشی،
نکنه یه وقتی پاک بشن یا رنگشون خراب بشه،
تو جنگل نقاشیها یه دونه درخت نقاشی کن،
یه شاخه خیلی قشنگ روی درخت برای گنجشککمون نقاشی کن،
سبزی برگا رو بکش،
تازگی باد رو بکش،
هاله خورشید رو بکش،
صدای اون سیرسیرکها لای علفها رو بکش؛
حالا یه کم صبر بکن،
گنجشکه باید بخونه؛
اگر یه وقتی نخونه،
خیلی بده،
نقاشیمون خوب نمی شه؛
ولی اگر که آوازش رو سر بده،
خیلی خوبه،
یعنی دیگه کار تمومه،
مونده که امضا بکنی،
خیلی آروم،
از گنجشکه یه پر بکن،
اسمتو اون گوشه تابلو بنویس.
ژاک پره ور
ترجمه منظوم
بامداد 22/9/1382
خوابگاه دانشگاه تبریز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر